چندی پیش نام آقای "ش" بر سر زبان ها افتاد، البته آقای شین برای ما فردی نام آشناست چرا که برای سال های سال متصدی نانوایی "ش" بوده است و تنور رضایت بخشی هم دارد اما چندی پیش تنورشان را خاموش کردند نه به دلایلی نظیر تقلب*، گرانفروشی یا عدم رعایت بهداشت _آقای شین اهل این حرف ها نیست_ بلکه به خاطر دردی مشترک:
مثل همیشه آن روز هم آقای شین به اتفاق دستیارانش مشغول طبخ نان بودند. صف نسبتاً شلوغ بود و مشتریان هم خسته از انتظار* و کم طاقت از گرما که ناگهان بانویی به همراه سگش* وارد نانوایی شد. آقای شین بلافاصله به طرف ایشان رفت و بی توجه به صف، نان مقتضی را در اختیار ایشان گذاشت. با خروج ایشان صدا*ی اعتراض* از صف مشتریان به آقای شین به خاطر رعایت نکردن نوبت برخاست که با پاسخ متقن آقای شین روبرو شد:
ساعتی بعد جناب "بی نام" با چماقش و برادران نامشروعش بازگشت...
این روزها نقل کوچه ها و بازارها زبان سبز آقای شین هست که مانند هر چیز سبز دیگری حکمش تبر شد.
* بی معنیا!
پ.ن: حتماً لازم نیست ژورنالیست باشی!
مثل همیشه آن روز هم آقای شین به اتفاق دستیارانش مشغول طبخ نان بودند. صف نسبتاً شلوغ بود و مشتریان هم خسته از انتظار* و کم طاقت از گرما که ناگهان بانویی به همراه سگش* وارد نانوایی شد. آقای شین بلافاصله به طرف ایشان رفت و بی توجه به صف، نان مقتضی را در اختیار ایشان گذاشت. با خروج ایشان صدا*ی اعتراض* از صف مشتریان به آقای شین به خاطر رعایت نکردن نوبت برخاست که با پاسخ متقن آقای شین روبرو شد:
"مگه ندیدین؟ آقای ا.ن همراهشون بود!"
و نانوایی ترکید! مشتریان با لبخندی بر لب سخن آقای شین را پذیرفتند به جز جناب "بی نام" که باز هم همان احساس مکرر سوزش در همان ناحیه ی همیشگی او را بر آن داشت که قید نان [و همچنین نمک] را بزند، دید که نان های خوش پخت آقای شین زیادی برایش گران است و باید نان را به نرخ به روزتری بخورد پس باز هم چشمانش را بست (آخر به آفتاب لبخند نیز حساسیت داشت) و از صف خارج شد چنان که کسی متوجه نشد جز فردی که پشت سرش ایستاده بود و خوشحال تر شد احتمالاً به خاطر جلو افتادن نوبتش.ساعتی بعد جناب "بی نام" با چماقش و برادران نامشروعش بازگشت...
این روزها نقل کوچه ها و بازارها زبان سبز آقای شین هست که مانند هر چیز سبز دیگری حکمش تبر شد.
* بی معنیا!
پ.ن: حتماً لازم نیست ژورنالیست باشی!
۱ نظر:
چقدر عالی
بیچاره آقای شین یا بهتر بگم، بیچاره چماق به دست بی نشون، به خاطر وجود کم معنی ش
ارسال یک نظر