۱۳۹۴ اسفند ۶, پنجشنبه


شرکت کردن توی این #انتخابات و شرایط شرکت در اون برای من تصمیم سختی بود. در ادامه به عمده‌ترین سوالاتی که در این زمینه مطرح میشه و پاسخ‌هایی که دارم اشاره می‌کنم:
1- همه شون سر و ته یه کرباسن؟ خیر، باید کور بود که تفاوت علی #مطهری و کوچک زاده یا #روحانی و جلیلی رو متوجه نشد. هیچ دو انسانی عیناً یکسان نیستن، حتی دوقلوها هم می‌تونن شخصیت متفاوتی از هم داشته باشن چه برسه به طیف رنگارنگ سیاست ایران.
2- آیا رای ما شمرده میشه؟ شرایط هر انتخاباتی متفاوته؛ در حالتی که مثل این دوره، بازوی اجرایی که دولته با بازوی نظارتی یعنی شورای نگهبان غیرهمسو و رقیب باشن امکان تخلف گسترده وجود نداره و رای ما بی‌تأثیر نخواهد بود.
3- چرا باید رای داد؟ تصویب بودجه، امکان عزل دولت و عزل و نصب وزرا، نظارت بر تمام امور کشور و مهم‌تر از همه قانون‌گزاری بخشی از اختیارات #مجلس شورای اسلامیه. تعیین رهبر برای مدت نامحدود هم در اختیار مجلس خبرگانه. ورود کسانی که فکرشون به شما نزدیک‌تره باعث میشه که زندگی راحت‌تری داشته باشید.
4- به چه کسی باید رای داد؟ اگر اصول‌گرا نیستید هیچ چاره‌ای ندارید جز این که به لیست اصلاح‌طلبا که #لیست_امید نامیده شده رای بدین. در اینجا ممکنه چند "اگر" مطرح بشه:
- اگر این افراد رو نمی‌شناسین ولی به چهره‌های شاخص حامی این لیست مثل #عارف، #خاتمی یا روحانی اعتماد دارین به لیست اون‌ها هم اعتماد کنین. عملاً برای هیچ کس امکان‌پذیر نیست بتونه نسبت به تک تک کاندیداها شناخت پیدا کنه مخصوصاً توی شهرهایی که صدها نفر کاندید شدن پس چه در ایران و چه در هر جای دنیا چاره ای نیست جز رای دادن به لیست حزب یا جریان مورد قبول.
- اگر این افراد باب میل شما نیستن باز هم گزینه ای ندارین جز این که بهشون رای بدین، سیاست یعنی بازی با مهره‌های موجود و اثرش رو مستقیم و غیرمستقیم روی تک تک ابعاد زندگی ما میذاره. راهی رو که دوره بریم قطعاً بهتر از اینه که اصلاً راه نیوفتیم.
- اگر افرادی رو می‌شناسین که شایستگی بیشتری نسبت به بعضی افراد حاضر در لیست دارند باز هم به نفعتونه که به لیست رای بدین چون پراکندگی آرا فقط به سود رقیب تموم میشه. اگر فردی که 50% یا حتی 30% قبول دارین به مجلس راه پیدا کنه بهتر از کسی هست که اصلاً قبول ندارین. البته لیست باید به گونه‌ای شکل بگیره که اعضای اون با انتخابات درون حزبی یا جمع‌آوری امضاء مشخص بشن اما در شرایط امروز ایران همین که #لیست برای اولین بار به صورت جدی در انتخابات مطرح شده قدمی بسیار مثبت و نشونه‌ی حدی از بلوغ سیاسی جامعه ست.
- اگر سوابق ضدبشری تعداد اندکی از اعضای لیست آزارتون میده توصیه‌ی من اینه که با نهایت رواداری و سهل‌گیری به موضوع نگاه کنید و اگر باز هم وجدانتون راضی نشد اخلاق رو فدای سیاست نکنین. حفظ اخلاق مهم‌تر از چند کرسی مجلسه. #یادآر که می‌گفتیم هدف، وسیله رو توجیه نمی‌کنه.


زیاده عرضی نیست جز این که "تو چراغ خود برافروز".

۱۳۹۳ اسفند ۱۴, پنجشنبه

چگونه "حق مسلم ما" خمیر کاغذ خواهد شد؟!

خبر ساده بود: "رونمایی اسکناس های 5000 تومانی با طرح جدید" ولی حکایتی غریب را بیان می‌کرد. حکایت هزینه‌های لجاجت‌های حکام خودکامه بر یک ملت. از این پس اسکناس‌های 5000 تومانی با طرح سردر دانشگاه تهران یا همان طرح پشت 50 تومانی‌های قدیم منتشر می‌شود و اسکناس‌های منقش به نماد "حق مسلم ما" اندک اندک از رده خارج و خمیر خواهد شد! باید فراموش کنیم که انرژی هسته ای روزی حق مسلم ما بود و نماد عزت و شرف! نه خانی آمده و نه خانی رفته. دستور رسیده که تاریخ را از نو بنویسند مبادا کسی بیاندیشد که حاکم هم ممکن است اشتباه کرده باشد. دست از لجاجت کشیدن هر زمان نکوست ولی کاش پیش از آن که به ازای هر 5000 تومان 4950 تومان هزینه بردارد تأملی میکردند از ما بهتران. تاریخ را می‌توان دوباره نوشت، "نظرات نزدیک" را می‌توان تکذیب کرد، اگر کسی از سرنوشت چندهزار میلیاردها پرسید می‌توان فرمود کش ندهید ولی آیا می‌توان خون دل و اشک چشم آنان که عزیزی از دست دادند یا در تقلای نانی درماندند را پاک کرد؟ آیا می‌توان دود سوختن استعدادها را از آسمان گرفت؟ کاش خدایگان مملکت واقعاً خدایی می‌دانستند!


گرچه آب رفته باز آید به رود
ماهی بیچاره اما مرده بود

۱۳۹۲ فروردین ۲۰, سه‌شنبه

مسعود ده نمکی، متولد 1348




جونم برات بگه آقا مسعود هنوز بالای لبش سبز نشده بود باتوم دست گرفت و شروع کرد به دفاع از ارزش ها! ماشین اصلاح دست می‌گرفت و سر خیابونا، روی سر جوونها چهارراه باز می‌کرد، موی دخترا رو از پشت قیچی میکرد، سوار موتور میشد و با لگد جوونای شلوار لی‌پوش رو هدایت میکرد داخل جوی آب، وسط لجن و کثافت! میگن جوری تیغ می‌کشید که شلوار لی با پوست و گوشت با هم پاره می‌شد...
سال های 70 شد از اعضای اصلی انصار حزب الله، سوابق درخشان زیادی داره توو این دوران که 2 تا از مهم تریناشو واست میگم:
حمله به سینما قدس
این گروه امر به معروف و نهی از منکر (خصوصا در عرصه فرهنگی و اجتماعی) را یکی از اهداف اصلی خود می‌داند. در همین راستا در برابر فیلم تحفه هند که در سال ۱۳۷۴ ساخته شد، اعتراضات گسترده‌ای را آغاز و در مقابل سینما قدس تهران تجمع کرد. رقص اکبر عبدی بازیگر نقش حسن با لباس زنانه در چند سکانس فیلم دلیل اعتراض انصار حزب الله بود. این تجمع به درگیری و شکسته شدن شیشه‌های سینما و به گفته برخی منابع سقط جنین یک زن باردار انجامید. (همین عکسی که می بینی)
حمله به خوابگاه دانشجویان در ۱۸ تیر ۱۳۷۸
به ‌گفته دانشجویان ده‌نمکی به همراه دیگر اعضای انصار حزب الله از عاملان وقایع ۱۸ تیر ۱۳۷۸ (حمله به خوابگاه دانشجویان دانشگاه تهران) است. خانواده عزت ابراهیم نژاد، دانشجویی که در جریانات کوی دانشگاه کشته شد، مدعی آن اند که ده‌نمکی و مهدی صفری‌تبار پسر امام جمعه اسلامشهر در قتل پسرشان دست داشته‌اند و خطاب به ده‌نمکی می‌گویند:
در ۱۸ تیر ۱۳۷۸، عزت را شبانه و تک و تنها به گوشه‌ای کشاندی و با ضربات چاقو، زنجیر خودت و دوستانت عزت را از پا درآوردی و در نهایت با تیر خلاص مهدی صفری تبار پسر امام جمعه اسلامشهر (فرمانده سپاه) که در شقیقه و چشم چپ عزت وارد کرد او را از پای در آوردید...

۱۳۹۰ مرداد ۲۸, جمعه

ایجاد رشته ی مهندسی وصایای امام در دانشگاه امام صادق

رئیس دانشگاه امام صادق(ره) از ایجاد 2 رشته ی تحصیلی جدید در سال جاری خبر داد. وی در گفتگو با فارس خبر از پذیرش دانشجو در مقطع کارشناسی در رشته ی جدیدالتاسیس "مهندسی وصایای امام راحل" به صورت نیمه متمرکز داد، وی همچنین افزود "متقاضیان می توانند با در دست داشتن مدارک مربوطه جهت آزمون عملی و مصاحبه، بعد از نماز شب اقدام نمایند". مهندسی وصایای امام در چهار گرایش آرمان ها، دوران طلایی، اتوبوس سواری مجانی و Tour de France دانشجو می پذیرد.


مهدوی کنی همچنین ابراز امیدواری کرد که پذیرش دانشجو در رشته ی "کاردانی علمی کاربردی مقام معظم رهبری" با گرایش های نزدیکی نظری و اقدامات اولیه هنگام زایمان از نیم سال دوم تحصیلی آغاز گردد.

۱۳۹۰ خرداد ۲۰, جمعه

ریز حماسه ها

چندی پیش نام آقای "ش" بر سر زبان ها افتاد، البته آقای شین برای ما فردی نام آشناست چرا که برای سال های سال متصدی نانوایی "ش" بوده است و تنور رضایت بخشی هم دارد اما چندی پیش تنورشان را خاموش کردند نه به دلایلی نظیر تقلب*، گرانفروشی یا عدم رعایت بهداشت _آقای شین اهل این حرف ها نیست_ بلکه به خاطر دردی مشترک:
مثل همیشه آن روز هم آقای شین به اتفاق دستیارانش مشغول طبخ نان بودند. صف نسبتاً شلوغ بود و مشتریان هم خسته از انتظار* و کم طاقت از گرما که ناگهان بانویی به همراه سگش* وارد نانوایی شد. آقای شین بلافاصله به طرف ایشان رفت و بی توجه به صف، نان مقتضی را در اختیار ایشان گذاشت. با خروج ایشان صدا*ی اعتراض* از صف مشتریان به آقای شین به خاطر رعایت نکردن نوبت برخاست که با پاسخ متقن آقای شین روبرو شد:
"مگه ندیدین؟ آقای ا.ن همراهشون بود!"
و نانوایی ترکید! مشتریان با لبخندی بر لب سخن آقای شین را پذیرفتند به جز جناب "بی نام" که باز هم همان احساس مکرر سوزش در همان ناحیه ی همیشگی او را بر آن داشت که قید نان [و همچنین نمک] را بزند، دید که نان های خوش پخت آقای شین زیادی برایش گران است و باید نان را به نرخ به روزتری بخورد پس باز هم چشمانش را بست (آخر به آفتاب لبخند نیز حساسیت داشت) و از صف خارج شد چنان که کسی متوجه نشد جز فردی که پشت سرش ایستاده بود و خوشحال تر شد احتمالاً به خاطر جلو افتادن نوبتش.
ساعتی بعد جناب "بی نام" با چماقش و برادران نامشروعش بازگشت...
این روزها نقل کوچه ها و بازارها زبان سبز آقای شین هست که مانند هر چیز سبز دیگری حکمش تبر شد.
*  بی معنیا!
پ.ن: حتماً لازم نیست ژورنالیست باشی!

۱۳۸۹ بهمن ۲۴, یکشنبه

بزن بریم!

تو را من چشم در راهم، شباهنگام
كه مي گيرند در شاخ تلاجن سايه ها رنگ سياهي
وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم
تو را من چشم در راهم
شباهنگام ، در آن دم كه بر جا دره ها چون مرده ماران
خفتگانند
در آن نوبت كه بندد دست نيلوفر به پای سرو كوهی دام
گرم يادآوری يا نه، من از يادت نمي كاهم
تو را من چشم در راهم...
(نیما یوشیج)